-
اوق
شنبه 23 بهمنماه سال 1389 00:03
آی لجم میگیره وقتی تو چشام نیگا میکنی و هی می بندی. نبند عزیزم. نبند. خالی رو میگم.
-
زبون نفهم.
پنجشنبه 21 بهمنماه سال 1389 01:24
آخه آدم یه جایی خل تورو چه به کامنت گذاشتن؟ اصن من بد قواره زشت . شاید خودم وقتی خودمو می بینم حال کنم. به تو چه آخه. مگه کشیدم پایین که تو نیگا کنی؟ برو سرتو بذار بمیر وقتی از فهمیدن همچین چیزی عاجزی!
-
اندر فواید حمام
شنبه 18 دیماه سال 1389 22:27
و اما بهترین قسمت حمام اون موقعی یه که خودتو لخت تو آینه جلوییت میبینی. همینو میخواستی بگم؟
-
اه
سهشنبه 14 دیماه سال 1389 22:48
ریدم به دنیای تو که همیشه خدا ریده تو دنیای من.
-
جل الخالق
چهارشنبه 3 آذرماه سال 1389 11:00
وقتی از کلاس جیم می زنی باید انتظار هر چیو داشته باشی. مخصوصا حراست که یهو جلو عین عزراییل حاضر شه و بگه مانتوت مناسب دانشگاه نیست.
-
کاشکی رو کاشتن...
یکشنبه 30 آبانماه سال 1389 16:46
بعضی ادمها رو با یه من عسل هم نمیشه خورد. حداقل باید برن یاد بگیرن که چطور ظاهر قضیه رو حفظ کنن! کاش هیچ وقت نمیدیدمت.کاش هیچ وقت نمیدیدیم!
-
اینجوریاس
جمعه 28 آبانماه سال 1389 23:02
ادا دربیار. فیلم بازی کن. دروغ بگو. اگه این کارا رو نکنی یه جسم جامدی احتمالا شبیه چوب میکنن تو ک.و.ن.ت!
-
قربانی
سهشنبه 25 آبانماه سال 1389 18:15
گاهی وقت ها به زمین و زمان شک میکنم مبادا دست همه شان توی یک کاسه باشد. بدبیاری پشت بدبیاری . یک روز هم که به اسم عید سعید! قربان تعطیلت میکنند تو قرار است نقش گوسفندی را بازی کنی که میخواهند سرش را از بیخ ببرند.
-
۴آبان
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 23:29
دروغ! فقط کافیه بفهمم!
-
۲۲ مهر
جمعه 23 مهرماه سال 1389 23:22
نمیدونم یهو از کجا پیدات شد. ولی احساس میکنم دوست دارمت. احساس میکنم می فهمی ام اگر توام یکی نباشی مثل بقیه! که فقط بخواهی دستی بمالی و بروی
-
ع ج ب
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 23:22
دارم به این نتیجه میرسم که لز بشم. اخه بیشتر خاطر خواهام دخترن نه پسر! کشته مردهء دلیل های منطقی مم!
-
جالب ترین دیالوگ روز
جمعه 9 مهرماه سال 1389 12:19
-واسه چی با مروارید به هم زدی؟ +این اخری ها زیاد ارایش میکرد!
-
بچه باحال
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 00:46
فکر میکنه اگه وسط بحث اونم درست وقتی که تو داری از اعتقادات و باور هات میگی بگه :سرم درد گرفت. یعنی اینکه خیلی باحاله و برندهء بی چون و چرای مجادله اس!
-
اینم از ما
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 12:11
آن قدر چپکی نگاهم کرد که نگران شدم مبادا چشم هایش از حدقه بزند بیرون.
-
بله قربان
شنبه 27 شهریورماه سال 1389 15:32
بعضی جاها حقارت زرنگیه. مثل فردا که قراره جلوی سرهنگ امتحان رانندگی بدم. باید کلمو بندازم زیر بگم بله قربان!
-
از معایب حمام
شنبه 27 شهریورماه سال 1389 01:06
بدترین بخش حموم کردن همون قسمتیه که باید موهاتو خشک کنی. ترجیح میدم واسه همین قسمت ماه ها حموم نرم.
-
ایران تی وی
چهارشنبه 24 شهریورماه سال 1389 14:11
همیشه باید تو این سریالای تلویزیون یه ادم خیر خواهی باشه که شخصیت بد داستان رو به راه راست دعوت کنه اونم خیلی تابلو! ارزو میکنم یه بار شخصیت بده تا اخر بد بمونه و فرار کنه از دست قانون!
-
استراژی
دوشنبه 8 شهریورماه سال 1389 12:36
-خانوم یه نیگا برمیگردم نگات میکنم ببینم از رو میری. -خانوم دو نیگا خانوم میتونیم با هم باشیم دیگه؟
-
ننگتان باد.
یکشنبه 7 شهریورماه سال 1389 14:18
لبتان شاد. بخندید و جامتان را هی به هم زنید که اینک زمانه با شماست. زمانه با شماست و هر چقدر هم که بخواهید میتازانید . بتازانید که هیچ وقت نه در گذشته اینچنین تازانده اید و نه در آینده خواهید تازاند. درد دلم زیر پای سم اسب هاتان هیچ ، با درد های تازه رسیده چه کنم؟ قصدم برانگیختن ترحمتان نیست. قصدم فرو خوردن خشمم است...
-
هی به خودت بیا
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 19:54
اینکه تو خونه بشینم و هی به ساعت نگاه کنم تا روز و شب کنم و شب و روز حالمو به هم میزنه. مزخرف ترین چیز ممکن همینه که هم حوصلهء هیچ کاریو نداشته باشی و هم دلشوره داشته باشی از اینکه این همه کار ریخته تو سرت. من چمه؟ دارم چی کار میکنم؟ بایدها و نباید هامو گذاشتم کنار. شدم یه ادم الکی خوش و که هر و بر از هم تشخیص نمیده....
-
شمارش معکوس
پنجشنبه 31 تیرماه سال 1389 11:48
وقتی با تنفر کنارت را میرم و مجبورت به همه حرفای بی سر و ته ات، گوش کنم سر درد میگیرم. متنفرم از خنده های ساختگی وقتی باید با همه وجودم نشونت بدم. لطفا اینقدر غیر قابل تحمل نباش.کاسهء صبرم حدی داره. مطمئنم حریم بینمون هم شکسته میشه. منتظر اون روزم.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 تیرماه سال 1389 17:36
فک کنم باید از این به بعد هر فیلم و سریال امریکایی میخوام ا این یارو پاسداره بگیرم. لا مصب اسم همه رو بلد بود. بابا برنامه. بابا منتقد. بابا امروز دیروز فردا.
-
۱۲۳ ازمایش میشه
دوشنبه 7 تیرماه سال 1389 21:56
دلم میخواد این دفعه دیگه تا آخرش برم. دلم نمیخواد یهو جا بزنم. باید مبارزه کنم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 خردادماه سال 1389 15:15
دل نمیبندم یا نمیخوانم؟
-
احساس گذرایم را جدی نگیر
جمعه 17 اردیبهشتماه سال 1389 15:06
دنبالم نیا. می ترسم گم شوی. خیلی وقت است خودم گم شده ام.
-
درد دل
دوشنبه 16 فروردینماه سال 1389 14:06
برو بمیر. انقد عرعر نکن. داری حالمو بد میکنی. انقد خودتو به رخ بقیه نکش وقتی هزار تا علامت سوال داره میخورتت. دیوونم کردی . انقد مغرور نباش حداقل در مورد خودت. حداقل با خودت رو راست باش. حداقل واسه خودت معلوم کن به چی فک میکنی. چجوری فک میکنی. اصن قبول داری خودتو یا نه؟ خیلی مزخرفی . خیلی . گاهی اوقات میخوام روت بالا...
-
خی ا ن ت
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1388 00:28
طعم تلخ حقیقت همه دو دلی هایم را برای خیانت از بین برد. تو خود را به هیچ دری مزن!
-
ارزش خوندن داره!
شنبه 17 بهمنماه سال 1388 00:01
http://www.anti-virgin.blogfa.com/ جانا سخن از زبان ما میگویی!
-
ادم چی بگه؟
دوشنبه 12 بهمنماه سال 1388 00:00
اگه تو نمره دادن هم مثه ل ا س زدن ید بالایی داشتی حالا این همه لیچار بارت نمی کردن استاد مثلا محبوب. این همه که دور و ورتن و منتظر ور زدنای جدیدتن که خودت اسمشون و میذاری کتاب و هر سال برا فروش بیشتر شون به عنوان منابع دری میندازی به دانشجوات .یه مشت گوسفندن که هر چی میکشیم از هموناس . تا کی ؟فقط همینو بگو.
-
میخوام سرت داد بزنم.
دوشنبه 5 بهمنماه سال 1388 17:33
دلم میخواست حتی از دوستیمون هم دفاع میکردی ! انتظار دیگه ایی نداشتم. منتظر یه جرقه از تو بودم. اما تو خاموش شدی ! توام مثل همه ادمای دنیایی با این تفاوت که چشای من داره تورو یه جور دیگه میبینه. مثل اینکه دارم خودمو گول میزنم. حواست هی به من و ... ؟؟